آینازآیناز، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

فرشته کوچک زندگی ما

بدون عنوان

یه دونه سلام.. ویه دنیا محبت.. به دردونه خودم که جنسش کیمیاس.. ذاتش وفاست وحسابش برای مامان ازبقیه جداست... روزهای پاییز هم مثل همه فصل ها داره میگذره ومن باور نمیکنم که گلی مثل تو دارم که پاییزم بهار کرده  . عزیز مامانی   خیلی شیطون تر از قبل شدی واصلا یه جابند نمیشی باید بگم این روزها خیلی وقتم رو پر میکنی یا مجبورم میکنی باهات کتاب بخونم ویا  بازی ویا تو بغلم بگردونمت که همراه کارهای خونه عجیب نفس گیر  میشه ومن رو حسابی خسته میکنه ومن هیچ وقتی برای خودم ندارم هرماه امیدوارم ماه  بعد که بزرگتر میشی من هم بتونم ساعتی برای خودم داشته باشم...
29 آبان 1392

6 ماهگی آینارم

با تمـام مـداد رنگـی هـای دنـیا بـه هـر زبـانی که بـدانی یـا نـدانی ! خـالی از هـرتشبیه و استعـاره و ایهـام … تنهـا یکــ جملـه برایـت خـواهـم نوشت : دوستت داریم دختر نازم ♥           فرقـی نمـی کنه !! بگم و بدونـی ...! یا ... نگم و بدونـی..! هیچ فاصله ای تورو ازمن دور نمی کنه...!!! در خوب ترین جای جهان جا داری ...! جایـی که دست هیچ کسـی به تو نمـی رسه: دلـــــــــم  ♥     ...
29 آبان 1392

بدون عنوان

آیناز من در تاریخ ١٥/٨/٩٢اولین غذاشو خورد  دیروز بردمش دکتر خدارو شکر همه چی خوب بود و دکتر گفت از فردا میتونم برات فرنی بدم وقتی داشتی برای اولین بار با قاشق غذا میخوردی یه ذوقی کرده بودی که نگو منم یه حس خاصی داشتم تازگیها عاشق پاهات شدی و همه اش دا ری با هاشون بازی میکنی   ...
18 آبان 1392

بدون عنوان

بازم روزا مثل برق و باد می گذرند و من هر روز بیشتر و بیشتر عاشقتم. شیطون کوچولوی من ٦ماهه شده و هر روز هم به شیرین کاری هاش اضافه می شه واماآیناز  من... روز به روز داره شیطون تر می شه. دیگه هیچ وقتی برای هیچ کاری نمی ذاره برام. وقتی تنها می شه با سر و صدا و جیغ هایی که می زنه اعتراض خودشو اعلام می کنه و دوست داره یا باهاش بازی کنیم و یا باهاش حرف بزنیم. دیگه تو بغل آروم نمی گیره و مدام خودشو تکون می ده و با کنجکاوی اطراف رو نگاه می کنه. موهاش هم به شدت در حال ریختنه و داره کچل می شه دخترم!!! عاشق شعره. مخصوصا شعر "توپ حسنی ..."  وقتی ناراحته و گریه می کنه با شنیدن این شعر آروم می شه و می خنده. امروز دختر &nbs...
18 آبان 1392